متن آهنگ فرزاد قائم مقامی بغض
متن آهنگ فرزاد قائم مقامی بغض
متن متن آهنگ فرزاد قائم مقامی بغض
وقتی هیچ دستی پشتم نبود
فـرزاد
با چوب لباسی از خاک خودم و کشیدم بیرون
دموکرات
دیدم جلو اینه چند تا تار موی سفید
که همه عمرم سپری شد پای رفیق
مثل شقیقه ندیده پدیده شهیده
ولی واسه من دقیقه سلیقه نداره ثانیه به نیمه
برسه انگار که زندگیم کشتارگاهه
یا که عزرائیل بهم یه هشدار داده
که بزن به چاک ادامه موسیقی تعطیل
مجبورم بگم که هستش واسه ی تفریح
انگار حواست نی یا خودت رو زدی به اون راه
هنوز یه قلم جا پلاتین بسته به اون پام
تا وقتی راه می رم جادم خودکشی بشه
لعنتی جوهر توی دلم ته نشین بشه
بیاین کاغذ و قلمم رو ببرید واسه ی رفع عقده
اینه عواقب هم نشینی با یه نسل مرده
نسلی که لبه گروش نصیحت می شه
لباس و جر می ده و ادعای شریعت می شه
من برگشتم فرزاد
من برگشتم دموکرات
من برگشتم فرزاد
من برگشتم دموکرات
اینجا ادم نداره ولی راهزن زیاده
داره از دور میاد ان مرد پیاده
با عصا و عبا و ریش و موی دراز
که یه عقده ای بهمون اضافه شده باز
من نه کوهم که ازم بالا برین و
نه یه چهار پا واسه ی ادای دین
من یه لکه ی سیاهم با دلی پر از حرف
وقتی قلمم شکست
منم
همه زندگیم رفت
سعی نکن من باشی تو به ایندت فکر کن
من ترجیح دادم یه نخ سیگار و هدفون
تو خیابون تا گوش بدم به شاهنامه
امروز یه شب تاریک
فرداش افتابه
که شده نه با خودم باشم نه حریف دشمن
نه نگران روبروم نه خنجر های پشتم
من برگشتم فرزاد
من برگشتم دموکرات
من برگشتم فرزاد
من برگشتم دموکرات
ماها دقیقا شدیم یه تابلو
که رومون یادگاری می نویسن وجمع می شیم
مثل یه هدفون تاشو
عکس من
مثل یه نقاشی ساده ولی معنی دار
که رفـت
قاطی زباله مثل ته سیگار
وقتی می دونم که می نویسم
می دونم یه سطل اشغاله زیر می زم
ولی فرزاد هیچ وقت دچار اشتباه نمی شه که شعرش
و بندازه دور ؛ خیلی بی ربط
با سختی ها می خونم ولی بدون حرف
همتون مسافرین برین ولی بدون من
صدام گرفته ولی از ترس نی
یه نوع بغه قلم هست ولی دفتر نی
که یکم باهاش درد و دل کنم و بگم بمون
الان وقته رفتن نی
صدام گرفته ولی از ترس نی
یه نوع بغه قلم هست ولی دفتر نی
که یکم باهاش درد و دل کنم و بگم بمون
الان وقته رفتن نی
صدام گرفته ولی از ترس نی
یه نوع بغه قلم هست ولی دفتر نی
که یکم باهاش درد و دل کنم و بگم بمون
الان وقته رفتن نی
دیدگاه خود را بگذارید